محل تبلیغات شما

بی هدفی به قدری فشار آورده که دلم میخواد عاشق یکی بشم

زشته بگم ولی اصن یادم رفته چجوری عاشق آدما می شدم

واسه آدمایی مث من که احساسات شدید دارن, علاقه مند شدن واقعا کار سختی نیست

منتهی خدا رو شکر یه سری تجربه بهم یاد داد که نباید عشقمو رو آدما تلف کنم تا وقتی مطمئن نشدم آدم خوبین

و متاسفانه آدمایی که میشناختم اگرم خوب بودن, اونقدری خوب نبودن

یا خوب بودن و مال من نبودن

در نتیجه هر احساسی هم که به وجود اومد رو زود خاموش کردم و بعد یه مدتی همه احساساتی که میشد مثبت باشن تبدیل کردم به تنفر و عصبانیت

نمی گم خوشحالم ازین قضیه ولی اینم یه واکنش دفاعی بود که خودم کم تر آسیب ببینم

البته یه تصحیحی بکنم, خوب از نظر من خیلی فرق داره با بعضیا

مثلا من به این نتیجه رسیدم که پتانسیل خاصی دارم تو اینکه از آدمایی خوشم بیاد که از نظر بقیه اصلا خوشگل نیستن, ولی همون آدما از نظر من بدجوری جذاب بودن

یا مثلا من عاشق یه سری حالتای روانی ام که خیلیا دوست ندارن

ولی از یه طرف, منم مث خیلیا دلم میخواد مرکز توجه طرفم باشم و چون معمولا این قضیه برآورده نمیشه, ارتباط داشتن با آما اصلا برام رضایت روانی نداره

خوب بود اگه من تنها آدم پیچیده روی زمین بودم نه؟ 

البته فقط واسه خودم خوب بود احتمالا

 

پ. ن: صد در صد اگه به کسی علاقه مند بشم, خودمو لعنت میکنم که چرا آرزوی همچین چیزیو کردم. چون معمولا تو این مسائل حد وسط نمیشناسم و زندگیم رسما به فنا میره. خواب و خوراکمو از دست میدم و کلا کارام میره رو هوا. هر چند هدف پیدا میکنم ولی شاید بی هدف بودن واسه آدمایی مث من بهتر باشه. 

دارم کشف می کنم ببینم بالاتر از سیاهی هم رنگی هست؟

نمی گم همه گلابی ان، می گم ما گلابی نیستیم

یه راه حل میذاشتید برامون بمونه دیگه لامصبا

یه ,رو ,آدمایی ,ولی ,آدما ,مث ,از نظر ,آدمایی مث ,مث من ,علاقه مند ,یه سری

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

الیاس آباد